یک روز با رهبری
چیزی که مهم است این نسل جوان ماست. مقام معظم رهبری میفرمایند: سه چیز را برای نسل جوان ما خواستهاند. همهتان هم همهجا دیدهاید. در اصل ایشان ورزش، تعلیم و تربیت و تهذیب را بهعنوان
نویسنده : غلام شاهپسندی
چیزی که مهم است این نسل جوان ماست. مقام معظم رهبری میفرمایند: سه چیز را برای نسل جوان ما خواستهاند. همهتان هم همهجا دیدهاید. در اصل ایشان ورزش، تعلیم و تربیت و تهذیب را بهعنوان سه اصلی که خودشان انجام میدهند، برای همه ما خواستهاند که ما هم انشاالله انجام بدهیم.
اگر یک روز کاری ایشان را تعریف کنم، هر سه مورد را که ایشان برای ما جوانان گفتهاند، در آن میبینیم. ایشان حدود یک الی یکونیم ساعت پیش از نماز صبح بیدارند که تهجد و عبادت شخصی ایشان است.
بعد از نماز صبح، ایشان گاهی برای کوهنوردی میروند. حداقل بین چهلوپنج تا شصت دقیقه به سمت بالا حرکت میکنند. این مسیر را حدود نیم ساعت تا چهلوپنج دقیقه برمیگردند. بعضی از مواقع کوههایی دورتر هستند و برای اینکه به وضعیت کار ایشان لطمه نزند، پیش از نماز صبح حرکت میکنند. پای کوه که میرسند، نماز را آنجا میخوانند. هنوز تاریک است و کسی بیدار نیست. یک ساعتی که بالا میرویم، هنوز آفتاب نزده است. وقتی ایشان برمیگردد پایین، آدمهایی که نگاه میکنند تعجب میکنند، اهل کوه تازه کوهنوردها را میگویم. کوهنوردی که میخواهد برود بالای کوه، آفتاب زده تازه حرکت میکند، میبیند مقام معظم رهبری دارد میآید پایین. با خود میگویند: ایشان کی رفته بالا که الآن دارد میآید پایین؟
آقا توی کوه عمامه سرش است، عمامه همیشگیاش نیست. عمامهای باریکتر و کوچکتر است.
بعضی مواقع هم بعضی جاها ایشان لباس شخصی میپوشند. همیشه با آن لباس نیست. شما عکسهای آقا را در کرمان دیدهاید دیگر. در زلزلة کرمان، رئیس جمهورمان چند بار رفت؟ رهبرمان چند بار؟ رهبر نظام سه بار در زلزلة کرمان به مردم کرمان سر زد.
وقتی از کوه پائین میآیند، بعد وقت اداری کار ایشان است. اصلاً اهل این نیست که وسط کار، کار را نصفه بگذارد. هر کاری ایشان انجام بدهد کاملِ کامل است. اصول آن کار را دقیقِ دقیق بلد است.
پس از ورزششان توی دفتر کار تشریف میآورند. از اول صبح، بعضی مواقع ساعت هفت میرسیم سر کار، بعضی موقعها هفتونیم میرسیم، بستگی دارد به آن کوه و آن مسیر. از نظر امنیتی ما نمیتوانیم از یک کوه استفاده کنیم. دشمن هم اینقدر میفهمد که به ما ضربه بزند. هرجا که کوه و بلندیای هست، و توی تهران است، آقا استفاده میکند. از بیبی شهربانو شهرری گرفته تا تمامی نقاط کوههای سمت شمال تهران. توی ولنجک، کوه دربند و... هر کوهی، اختصاصی نیست که ما یک کوه خاصی را برویم. بله دو سه جای اختصاصی هم داریم، آنجاها هم میرویم.
حفاظت از ایشان در عین حالی که خیلی سخت است، بچهها این کار را انجام میدهند برای رضایت ایشان و رضایت مردم از ما. از ساعت هفت، هفتونیم، ایشان در محل کار حاضر میشوند. اگر ملاقات خاصی نداشته باشند میروند منزل. صبحانه را در منزل با خانواده میخورند. بعد از صبحانه میآیند دفتر، کارشان انجام میشود.
اگر ملاقات داشته باشند، ملاقات با صبحانه شروع میشود. وقتی هفت صبح با آقا ملاقات هست، صبحانهشان را هم با آقا میخورند. بعد از خوردن صبحانه و کار اداری، تا ظهر، نماز ظهر، آقا توی دفتر است. اذان که گفته بشود، هر کاری که وجود داشته باشد، وسط سخنرانی هم که باشد، آقا قطع میکنند، میگویند نماز را بخوانیم بعد بیاییم. نماز اول وقت.
بعد از نماز، ادامة کار. اگر جلسات ادامه داشته باشد، نهار را آقا با آن افراد جلسه، توی دفتر میل میکنند. اگر توی دفتر، ملاقاتی نبود، بین ساعت نماز تا یکی دو ساعت بعد از نماز، چون فاصلة بین منزل آقا و دفتر به اندازة ده، بیست قدم است، در منزل غذایشان را میخورند، استراحتشان را میکنند، مجدد اولین برنامهای که دارند ساعت سه بعد از ظهر، چهار بعدازظهر است. ایشان میآیند در داخل دفتر، هستند، خیلی از مواقعی که بعدازظهر جلسة خاصی نباشد، ایشان توی کتابخانه شخصیشان به مطالعه میپردازند.
دربارة قرآن خواندن، ایشان به ما توصیه میکردند و میگفتند: «بچهها قرآن را زیاد بخوانید. قرآن نور است. قرآن را خیلی مطالعه کنید.
منزل حضرت آقا خانواده پرجمعیتی است، خودشان، خانمشان و شش تا فرزند با ایشان زندگی کردهاند که همه الآن ازدواج کردهاند و رفتهاند. هر هشت نفر این خانواده حافظ کل قرآن هستند. مأنوس قرآن بودن یعنی این. کل افراد خانواده قاری و حافظ قرآناند. شماها شاید چندین بار صدای قرآن آقا را شنیده باشید ولی تشخیص ندادهاید. چون بعضی موقعها رادیو پخش میکند. هر موقع هم پخش میکند چون خودش هم نمیداند اشتباهاً میگوید مصطفی اسماعیل.
لحن آقا، مصطفی اسماعیل است. ترتیلش را رادیو پخش میکند به اسم مصطفی اسماعیل.
اگر میخواهیم به دستور آقا عمل کنیم و به ولیمان نزدیک شویم، دستورات همین است که عرض کردم. تحصیل، تهذیب، ورزش بعدش هم قرآن. تهذیب و تحصیل هم دو بالی است که انسان را به همه جا میرساند. یک دانهاش باشد، خطرناک است. فقط تهذیب میشود شیخ علی تهرانی. فقط تحصیل میشویم سعید حجاریان، اکبر گنجی، آقای مهاجرانی. حالا اینها کجا هستند؟ مهاجرانی در کشور ما شانزده سال بالای قدرت بوده. امروز پناهنده انگلستان است. اکبر گنجی مسئول اطلاعات داخلی سپاه تهران بود، امروز پناهنده آمریکاست. اگر یکیاش را هم گرفتیم باز هم خلاف کردهایم، خطا کردهایم. دو تا با هم. تحصیل و تهذیب با هم است.
اگر میخواهیم مقام رهبری را بشناسیم تدبیر کنیم در شناخت ایشان همه چیز بهمان داده میشود. تدبیر کنیم در شناخت امام(ره) همه چیز بهمان میدهند.
منبع : ماهنامه امتداد شماره 64
اگر یک روز کاری ایشان را تعریف کنم، هر سه مورد را که ایشان برای ما جوانان گفتهاند، در آن میبینیم. ایشان حدود یک الی یکونیم ساعت پیش از نماز صبح بیدارند که تهجد و عبادت شخصی ایشان است.
بعد از نماز صبح، ایشان گاهی برای کوهنوردی میروند. حداقل بین چهلوپنج تا شصت دقیقه به سمت بالا حرکت میکنند. این مسیر را حدود نیم ساعت تا چهلوپنج دقیقه برمیگردند. بعضی از مواقع کوههایی دورتر هستند و برای اینکه به وضعیت کار ایشان لطمه نزند، پیش از نماز صبح حرکت میکنند. پای کوه که میرسند، نماز را آنجا میخوانند. هنوز تاریک است و کسی بیدار نیست. یک ساعتی که بالا میرویم، هنوز آفتاب نزده است. وقتی ایشان برمیگردد پایین، آدمهایی که نگاه میکنند تعجب میکنند، اهل کوه تازه کوهنوردها را میگویم. کوهنوردی که میخواهد برود بالای کوه، آفتاب زده تازه حرکت میکند، میبیند مقام معظم رهبری دارد میآید پایین. با خود میگویند: ایشان کی رفته بالا که الآن دارد میآید پایین؟
آقا توی کوه عمامه سرش است، عمامه همیشگیاش نیست. عمامهای باریکتر و کوچکتر است.
بعضی مواقع هم بعضی جاها ایشان لباس شخصی میپوشند. همیشه با آن لباس نیست. شما عکسهای آقا را در کرمان دیدهاید دیگر. در زلزلة کرمان، رئیس جمهورمان چند بار رفت؟ رهبرمان چند بار؟ رهبر نظام سه بار در زلزلة کرمان به مردم کرمان سر زد.
وقتی از کوه پائین میآیند، بعد وقت اداری کار ایشان است. اصلاً اهل این نیست که وسط کار، کار را نصفه بگذارد. هر کاری ایشان انجام بدهد کاملِ کامل است. اصول آن کار را دقیقِ دقیق بلد است.
پس از ورزششان توی دفتر کار تشریف میآورند. از اول صبح، بعضی مواقع ساعت هفت میرسیم سر کار، بعضی موقعها هفتونیم میرسیم، بستگی دارد به آن کوه و آن مسیر. از نظر امنیتی ما نمیتوانیم از یک کوه استفاده کنیم. دشمن هم اینقدر میفهمد که به ما ضربه بزند. هرجا که کوه و بلندیای هست، و توی تهران است، آقا استفاده میکند. از بیبی شهربانو شهرری گرفته تا تمامی نقاط کوههای سمت شمال تهران. توی ولنجک، کوه دربند و... هر کوهی، اختصاصی نیست که ما یک کوه خاصی را برویم. بله دو سه جای اختصاصی هم داریم، آنجاها هم میرویم.
حفاظت از ایشان در عین حالی که خیلی سخت است، بچهها این کار را انجام میدهند برای رضایت ایشان و رضایت مردم از ما. از ساعت هفت، هفتونیم، ایشان در محل کار حاضر میشوند. اگر ملاقات خاصی نداشته باشند میروند منزل. صبحانه را در منزل با خانواده میخورند. بعد از صبحانه میآیند دفتر، کارشان انجام میشود.
اگر ملاقات داشته باشند، ملاقات با صبحانه شروع میشود. وقتی هفت صبح با آقا ملاقات هست، صبحانهشان را هم با آقا میخورند. بعد از خوردن صبحانه و کار اداری، تا ظهر، نماز ظهر، آقا توی دفتر است. اذان که گفته بشود، هر کاری که وجود داشته باشد، وسط سخنرانی هم که باشد، آقا قطع میکنند، میگویند نماز را بخوانیم بعد بیاییم. نماز اول وقت.
بعد از نماز، ادامة کار. اگر جلسات ادامه داشته باشد، نهار را آقا با آن افراد جلسه، توی دفتر میل میکنند. اگر توی دفتر، ملاقاتی نبود، بین ساعت نماز تا یکی دو ساعت بعد از نماز، چون فاصلة بین منزل آقا و دفتر به اندازة ده، بیست قدم است، در منزل غذایشان را میخورند، استراحتشان را میکنند، مجدد اولین برنامهای که دارند ساعت سه بعد از ظهر، چهار بعدازظهر است. ایشان میآیند در داخل دفتر، هستند، خیلی از مواقعی که بعدازظهر جلسة خاصی نباشد، ایشان توی کتابخانه شخصیشان به مطالعه میپردازند.
دربارة قرآن خواندن، ایشان به ما توصیه میکردند و میگفتند: «بچهها قرآن را زیاد بخوانید. قرآن نور است. قرآن را خیلی مطالعه کنید.
منزل حضرت آقا خانواده پرجمعیتی است، خودشان، خانمشان و شش تا فرزند با ایشان زندگی کردهاند که همه الآن ازدواج کردهاند و رفتهاند. هر هشت نفر این خانواده حافظ کل قرآن هستند. مأنوس قرآن بودن یعنی این. کل افراد خانواده قاری و حافظ قرآناند. شماها شاید چندین بار صدای قرآن آقا را شنیده باشید ولی تشخیص ندادهاید. چون بعضی موقعها رادیو پخش میکند. هر موقع هم پخش میکند چون خودش هم نمیداند اشتباهاً میگوید مصطفی اسماعیل.
لحن آقا، مصطفی اسماعیل است. ترتیلش را رادیو پخش میکند به اسم مصطفی اسماعیل.
اگر میخواهیم به دستور آقا عمل کنیم و به ولیمان نزدیک شویم، دستورات همین است که عرض کردم. تحصیل، تهذیب، ورزش بعدش هم قرآن. تهذیب و تحصیل هم دو بالی است که انسان را به همه جا میرساند. یک دانهاش باشد، خطرناک است. فقط تهذیب میشود شیخ علی تهرانی. فقط تحصیل میشویم سعید حجاریان، اکبر گنجی، آقای مهاجرانی. حالا اینها کجا هستند؟ مهاجرانی در کشور ما شانزده سال بالای قدرت بوده. امروز پناهنده انگلستان است. اکبر گنجی مسئول اطلاعات داخلی سپاه تهران بود، امروز پناهنده آمریکاست. اگر یکیاش را هم گرفتیم باز هم خلاف کردهایم، خطا کردهایم. دو تا با هم. تحصیل و تهذیب با هم است.
اگر میخواهیم مقام رهبری را بشناسیم تدبیر کنیم در شناخت ایشان همه چیز بهمان داده میشود. تدبیر کنیم در شناخت امام(ره) همه چیز بهمان میدهند.
منبع : ماهنامه امتداد شماره 64
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}